آسمان سوم:
در آنجا مرد زيبائی را كه زيبائی او نسبت به ديگران همچون ماه شب چهارده نسبت به ستارگان بود، مشاهده كردم و چون نامش را پرسيدم جبرئيل گفت:"اين برادرت يوسف است".
بر او سلام كردم و پاسخ داد و تهنيت و تبريك گفت و فرشتگان بسياری را نيز در آنجا ديدم.
آسمان چهارم:
از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتيم و مردی را ديدم و چون از جبرئيل پرسيدم گفت:"او ادریس پيامبر است كه خدا وی را به اينجا آورده".
بر او سلام كرده، پاسخ داد و برای من آمرزش خواست و فرشتگان بسياری را مانند آسمان های پيشين مشاهده كردم و همگی برای من و امّت من مژده ي خير دادند.
آسمان پنجم:
سپس به آسمان پنجم رفتيم و در آنجا مردی را به سنّ كهولت ديدم كه دورش را گروهی از امّتش گرفته بودند و چون پرسيدم كيست؟ جبرئيل گفت:"هارون بن عمران است".
بر او سلام كردم و پاسخ داد و فرشتگان بسياری را مانند آسمان های ديگر مشاهده كردم.
آسمان ششم:
آنگاه به آسمان ششم بالا رفتيم و در آنجا مردی گندمگون و بلند قامت را ديدم كه می گفت:
"بنی اسرائيل پندارند من گرامی ترين فرزندان آدم در پيشگاه خدا هستم ولی اين مرد، از من نزد خدا گرامی تر است".
و چون از جبرئيل پرسيدم:"كيست؟" گفت:"برادرت موسی بن عمران است".
بر او سلام كردم؛ جواب داد و همانند آسمان های ديگر فرشتگان بسياری را در حال خشوع ديدم.
آسمان هفتم:
سپس به آسمان هفتم رفتيم و در آنجا به فرشته ای برخورد نكردم جز آنكه گفت:
"ای محمّد! حجامت كن و به امّت خود نيز سفارش حجامت را بكن".
در آنجا مردی را كه موی سر و صورتش، سياه و سفيد بود و روی تختی نشسته بود ديدم.
جبرئيل گفت:"او پدرت ابراهيم است".
بر او سلام كرده، جواب داد و تهنيت و تبريك گفت و نيز فرمود:
"ای محمّد! امّت خود را از جانب من سلام برسان و به آنها بگو بهشت، آبش گوارا و خاكش پاك و پاكيزه و دشت های بسياری خالی از درخت دارد و با ذكر هر جمله سبحان الله ، الحمدلله ، لا اله الا الله ، الله اكبر و لاحول ولا قوة الا بالله درختی در آن دشت ها غرس می گردد، امّت خود را دستور بده تا درخت در آن زمين ها زياد غرس كنند".
در آسمان هفتم نيز فرشتگانی را ديدم كه درآسمان های پيشين ديده بودم.
سپس درياهائی از نور كه از درخشندگی، چشم را خيره می كرد و درياهائی از ظلمت و تاريكی و درياهائی از برف و يخ ِلرزان ديدم و چون بيمناك شدم جبرئيل گفت:"اين قسمتی از مخلوقات خدا است".
سپس به "حجاب های نور" رسيدم. جبرئيل از حركت ايستاد و به من گفت: برو!
گفتم:"ای جبرئيل! در چنين جائی مرا تنها می گذاری و از من مفارقت مي كنی؟"
گفت:"ای محمّد! اينجا آخرين نقطه ای است كه صعود به آن را خدای عزّ و جل برای من مقرّر فرموده و اگر از اينجا بالاتر آيم پر و بالم می سوزد".
آنگاه با من وداع كرده و من پيش رفتم تا جايي كه به "دريای نور" رسيدم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت به نور وارد می كرد تا جائی كه خدای تعالی می خواست مرا متوقف كند و نگه دارد؛ آنگاه مرا مخاطب ساخته و فرمود:
"اي محمّد! چه كسي را در زمين ميان امّتت به جاي خود گذاشتي؟"
در حالي كه مي دانستم خداي متعال خود بدان آگاه تر است عرض كردم:"پروردگارا! برادرم را".
فرمود:"اي محمّد! علي بن ابيطالب را؟"
عرض كردم:"بلي اي خداي من!"
فرمود:"اي محمّد! من ابتدا از مقام ربوبيّت نظري بر زمين افكندم و تو را از آن اختيار كردم. هيچ گاه يادي از من نميشود مگر اينكه تو نيز با من ياد كرده شوي. من خود محمودم و تو محمّد. سپس نظري ديگر بر زمين افكندم و از آن، علي بن ابيطالب را برگزيدم و او را وصّي تو قرار دادم.
اي محمّد! من؛ علي و فاطمه و حسن و حسين و امامان را از يك نور آفريدم؛ سپس ولايت ايشان را بر فرشتگان عرضه داشتم. هر كه آن را پذيرفت از مقربّين گرديد و هر كه آن را رد نمود به كافران پيوست.
اي محمد! اگر بندهاي از بندگانم مرا چندان پرستش كند تا رشته حياتش از هم بگسلد و پس از آن در حالي كه منكر ولايت آنان است با من رو به رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افكند".
سپس فرمود:"اي محمّد! آيا مايلي آنان را ببيني؟"
عرض كردم:"بلي!"
فرمود:"قدمي پيش گذار".
من قدمي جلو نهادم.
ناگاه ديدم علي بن ابيطالب و حسن و حسين و عليبن الحسين و محمّد بن علي و جعفر بن محمّد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمّد بن علي و علي بن محمّد و حسن بن علي آنجا بودند و حجّت قائم همانند ستارهاي درخشان در ميان آنان بود.
پس عرض كردم:"پروردگار من! اينان چه كسانياند؟"
فرمود:"اينان امامان هستند و اين ]اشاره به حضرت مهدي موعود عجل الله تعالی فرجه شریف[ نيز قائم است كه حلالكننده ي حلال من و حرام دارنده ي حرام من است و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. اي محمّد! او را دوست بدار كه من او را دوست ميدارم و هر كس را كه او را دوست بدارد نيز دوست ميدارم".
پس از اتمام مناجات باخدای تعالی، بازگشتم و از همان درياهای نور و ظلمت گذشته در "حجاب هاي نور" به جبرئيل رسيدم و به همراه او باز گشتم.
پيامبر اكرم صل الله علیه و آله و سلم هنگام بازگشت، در بيتالمقدس فرود آمد و از آنجا راه مكّه را در پيش گرفت. ايشان در ميانه ی راه به كاروان بازرگاني قريش برخورد كرد. در حالي كه آنان شتري را گم كرده بودند و در پي آن ميگشتند.
پيامبر اكرم صل الله علیه و آله و سلم از آبي كه در ميان ظرف آنان بود، قدري نوشيد و سپس پيش از طلوع فجر در خانه "امّ هاني" از "بُراق" فرود آمد.
منابع:
1. سوره ي مباركه اسرا ، آية 1
2. بحارالانوار از علّامه شيخ محمّد باقر مجلسي، جلد 18
3. الميزان از سيّد محمّدحسن طباطبايي، جلد13
4. مجمعالبيان از طبرسي، جلد 6
5.ماهنامه موعود شماره66
<-PollItems->
<-PollName->